نقش مشاور مدیریت در تصمیمگیریهای راهبردی سازمانها
تجربه سالیان متمادی همکاری با سازمانهای مختلف نشان میدهد که مدیران ارشد برای اتخاذ تصمیمات صحیح، علاوه بر اتکا به مدیران میانی و کارشناسان، نیازمند دسترسی به مشاورانی مستقل و حرفهای هستند؛ مشاورانی که بتوانند بدون ملاحظات متعارف سازمانی و با در نظر گرفتن عواقب احتمالی تصمیمات، تحلیلهای بیطرفانه و واقعبینانه ارائه نمایند.
در بسیاری از سازمانها مشاهده میشود که مدیران میانی، به دلایلی همچون تأثیرپذیری از فرهنگ سازمانی، ضعف در رعایت اخلاق حرفهای، وجود شبکههای غیررسمی قدرت، منافع شخصی یا نگرانی از پیامدهای مخالفت با مدیران ارشد، عملاً نقشی فراتر از تأیید تصمیمات موجود ایفا نمیکنند. بدیهی است چنین رویکردی میتواند به تضعیف فرآیند تصمیمگیری، افزایش ریسک خطاهای استراتژیک و کاهش نوآوری منجر شود.
اگرچه تغییر فرهنگ سازمانی، آموزش و ترویج شیوههای حرفهای مدیریتی راهکارهایی اساسی برای مقابله با این چالش محسوب میشوند، اما این اقدامات مستلزم زمان و تلاش مستمر هستند. در این میان، بهرهگیری از یک مشاور مدیریت حرفهای یا تیمی از مشاوران میتواند در کوتاهمدت خلأ تحلیلهای کارشناسی و دیدگاههای بیطرفانه را در سازمانها پر نماید.

نتیجه گیری
بر این اساس، نقش مشاوران مدیریت در کمک به مدیران ارشد جهت اتخاذ تصمیماتی درست، بهموقع و مبتنی بر واقعیات، نقشی انکارناپذیر و حیاتی است. مدیرانی که آیندهنگرانه به این ظرفیت مینگرند، فرصت آن را خواهند داشت تا با کاهش خطاهای تصمیمگیری و افزایش کیفیت راهبردهای سازمانی، مسیر توسعه پایدار و اثربخش را هموارتر سازند.